اشک تاریکی

سکوت فریاد نابودی کلیشه هاست...

اشک تاریکی

سکوت فریاد نابودی کلیشه هاست...

اشک تنهایی

به نام خدا

  

اول به همه بگم هر وقت 1 ماه تنها بودی و مجبور بودی شب ها تا ساعت 2 با خودت حرف بزنی بعدش بیا و بگو می فهمم تنهایی رو!

احساس!تنهایی!کمی عادی می شود!به اندازه ی یک عمر تنها ماندن را تجربه خواهی کرد!

وقتی که در وجود مادر شکل می گرفتم در تنهایی خود می سوختم!وقتی به دنیا امدم از این همه تنهایی گریستم اما کسی نفهمید!رنجور شدم از همان دقایق اول پا نهادن به دنیا طعمش را چشیدم!از این حس و خستگی از این همه تنهایی کمی ارام می گیرم و به خواب می روم!خوابی اشفته!این ابتدای دنیای بی کسی من است!

صحبت کردن بازی کردن راه رفتن تنها دغدغه های دیگران برای من بود اما من همچنان تنها بودم!

در تنهایی بزرگ شدم و دنیای تنهایی را لمس کردم!از همان لحظه ی اول متوجه فرق شدم!هیچ کس مرا از تنهایی خود خارج نکرد!
شبها با حس دلهره به خواب می رفتم اسمان پر از ستاره بود اما نور ستاره ی من نبود.حتی ستاره ای از ان خود نداشتم!
به عقب نگریستم دنیای درون را دیدم...تنهایی را درک کردم و با ان خو گرفتم!

سیاهی تنهایی بر من چیره شد!احساس لذت بخش تنهایی را به گونه ای دیگر چشیدم اما نفهمیم که این حس مرا از درون نابود می کند!
در ورطه ی امید سقوط نمودم و سیاهی را لمس کردم تنهایی را به وضوح دیدم...دیدم کسانی را که بهانه ی تنهایی همه را به دور خود جمع کرده بودند و فریاد می کشیدند من تنها هستم!

خاموش ماندم و گذشتم!ورطه ی امید نابودی را به من هدیه داد اما تنهایی نابودی با زجر را....

چنان بود که هر لحظه با تنهایی خود می گریستم و می گفتم:هم اکنون هم من تنها نیستم،من و تنهایی دو چیز هستیم نه یگانه ای تنها!

با این باور پوچ روز ها و شب ها می گریستم با تنهایی خود تا ارام شوم!

با اشک تنهایی های خودم و فریاد بر می اورم که من تنها نیستم!در سیاهچاله ی تنهایی ها!

مرگ!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
بابک سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:13 ق.ظ http://pezeshki.net

بسم الجق
سلام
ما داریم یه سایت برای ارائه اطلاعات و خدمات بهداشتی و پزشکی راه می اندازیم . اگه میشه یه سر به سایت بزنید و پرسشنامه نظرسنجی رو تکمیل کنید . اگه به دوستان دیگه هم خبر بدین ممنون میشیم .

حق همراه

آرش سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:42 ب.ظ http://arashjavadi.blogsky.com

اگه خودت بخوای هیچوقت تنها نیستی

دوست عزیز ارش ممنون که نظر دادی

گفتم که از همون اول میشد فرق رو حس کرد من یه طرد شده هستم نمی دونم چرا ولی بقیه من رو در جمع هاشون راه نمی دم اما فقط اومدم اینجا تا فریاد بکشم که من هم همون کسانی رو که اینکارو کردن در دنیای خودم در تنهایی خودم و در تخیلم راه نخواهم داد!!!

اما بذار اینم بگم:
وقتی که بعد ا ز ۱۴ سال ۲ یا ۳ تا دوست واقعی پیدا کردی که از صمیم قلب دوسشون داری و بعدش با یکیشون نمی تونی ماهی یه بار هم حرف بزنی چون درس داره و مزاحمشی و من درک کردم بقیه مشکلی نداشتن اما وقتی که موبایلت رو پیجر بود و هر ۵ دیقه فکر می کنی تو جیبت لرزیده درش میاری و میبینی توهم بوده یا وقتی منیتور خاموشه و فکر می کنی صدای پیام یاهو مسنجر اومده و منیتورو روشن می کنی می بینی باز هم توهم خودت بوده اون وقته معنی تنهاییی من رو می فهمی وقتی که اشکت اروم خیلی اروم حتی بدون حرکت پلکت سرازیر بشه رو گونه هات اون وقت معنای تنهایی منو می فهمی من از بقیه هیچ انتظاری ندارم ولی فقط می خوام بگم که من خیلی تنهام همین توقع هم ندارم کسی حرفهامو بخونه یا بشنوه فقط می گم تا دل خودم حتی برای چند ثانیه اروم بگیره!!!

مرگ!!!

نیلوفر شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ

امیدوارم الان این حس کمرنگ تر شده باشه ~

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد